اتحاد و اتفاق، داروی دردهای ملت! (بخش پنجم و ششم)
به بخش پنجم مضمون اتحاد و اتفاق خوش آمدید.
واقیعت بی نهایت تلخی که ویروسِ نفاق و شقاق در جامعه ی مسلمین رو به افزایش و جهانی شدن است، باعث تشویش و اظطراب است.
مثلاً از متفرق شدن و گروه گروه شدن پیکره ی واحد اسلام و سوء استفاده ی دشمنان از این قضیه و اتحاد آنها بر علیه اسلام و یا ضعف مسلمین در دنیای امروز، از افغانستان گرفته تا دُورِ های دور، فتنه ایست که حضرت رسول کریم صلی الله و علیه وسلم از شیوع آن مارا خبر داده اند.
- اما براستی راه چاره برای درمان آن چیست؟
- آیا اتحاد بین گروه های مختلف بدون اتحاد و وحدت در عقیده و مسلک ممکن است؟
- و بالفرض اگر چنین اتحادی شکل بگیرد تا چه وقت و چه حدی تداوم خواهد داشت؟
- اصلاً برای آنکه اتحاد پایدار و ناگسستنی بین مسلمین ایجاد شود چکار باید کرد؟
آیا بنظر شما چند تکه و پاره ی جدا شده از یک پیکره ی اصلی، اگر بهم متصل شوند بمانند زمانیکه همه یک پیکره بودند می تواند نتیجه مطلوب بدهد و یا آنکه سرانجام از هم می پاشند؟
الله سبحانه و تعالی بر پیامبرش صلی الله علیه وسلم آیه ئی را نازل فرمود که با هم متحد باشید تا مبادا شما سست شوید:
«وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (انفال ۴۶).
«و از خدا و پیامبرش اطاعت نمایید و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است»
قطعاً تفرقه و جدایی باعث سست شدن مسلمین و از بین رفتن قدرت و شوکت آنها می شود، و دشمنان و بدخواهان اسلام عزیزهم از این امر به نفع خود بهره برداری می کنند،
همانگونه که در عهد خلافت عثمان رضی الله عنه عده ای بذر اختلاف را در بین مسلمانان کاشتند و همین امر منجر به توقف دعوت اسلامی به میان جامعه بشری گردید.
بر علما و دانشمندان واجب است تا در میان مردم دعوت نمود و مسلمانان را بیدار کرد تا همه و همه به همان منهج و اسلامی پایبند باشند که رسول کریم صلی الله علیه وسلم و یارانش بر آن بودند،
من، به همان اسلامی اشاره میکنم، که با مطالعه ی صغحات تاریخش یک قاضی القضاتِ مسیحی را باعث میشود، حضرت رسول کریم صلی الله و علیه وسلم را از عادل ترین های بشریت بخواند، و در دیوار دادگاهِ عالی امریکا، این حقیقت را باخطِ درشت، کلیشه کند.
یعنی همان اسلامی که پیامبر صلی الله علیه وسلم بر مردم عصر خود عرضه داشت نه آن اسلامی که اکنون احزاب و فرقه های منحرف اسلامی مدعی آن هستند!
پس یا باید همه ی گروه ها و فرقه ها خود را ملتزم کنند که به همان اسلامی بازگردند که در صدر اسلام مسلمانان بر آن بودند،
و یا آنکه اگر چنین چیزی را قبول ندارند بایستی در میان مردم دعوت نمود تا اندک اندک مردم بر آن منهج و اسلام عهد پیامبر صلی الله علیه وسلم و یارانش رشد و پرورش می یابند و سرانجام شوکت و قدرت اولیه باز گردد.
و اگر گروه هایی بپذیرند که به اسلام راستین با منهج صحیح بازگردند یعنی آن منهجی که رسول کریم صلی الله علیه وسلم و یارانش در اوایل دعوت اسلامی بر آن قرار داشتند،
اما چنین التزامی را نداشته باشند و یا آنکه با زبانِ سر چنین ادعایی کنند اما التزام عملی نداشته باشند، قطعاً یا متحد نخواهند شد و یا آنکه نتیجه ی اتحاد آنها سودی نخواهد داشت و چه بسا زیانش بیشتر باشد!
چرا که یک طبیب دانا و عاقل اگر بداند که عضوی از بدن بیمارش فاسد شده، چنانکه با درمان مداوا نشود و فسادش متوقف نگشت در آنصورت آن عضو را از بدن قطع می کنند تا مبادا که میکروب آن به سایر بدن سرایت کند و کل بدن را فاسد و ضعیف کند و موجب مرگ بیمار شود!
بنابراین اتحاد گروه ها و مذاهب اسلامی زمانی ممکن است که هیچ گروهی عقاید فاسد نداشته باشد، وگرنه اتحاد چند مذهب و گروه با همدیگر درحالیکه هرکدام منهج مورد نظرش را صحیح می داند اما در حقیقت خودش عقاید فاسدی دارد، ارزشی ندارد.
و در نهایت به زیان کل مسلمین خواهد شد، زیرا فساد آن گروه به میان دیگر مسلمین سرایت می کند و درد و مرض مسلمانان شدت گرفته و همین امر موجب ضعف بیشتر پیکره ی اسلام عزیز خواهد شد،
پس همان بِه که گروه فاسد را مطرود ساخت تا فساد آن به میان عامه ی مسلمین راه نیابد و بیماری آن گسترش نیابد.
بهتر آنست که اسلام راستین را در بین مردم منتشر کنیم و آنها را پرورش دهیم تا آنکه گروه عظیمی از مسلمانان بر آن منهج رشد و پرورش یابند و سرانجام به قدرت اولیه بازگردند،
و اگر این مفسدان، اصلاح پذیر نباشد باید آنها را مطرود ساخت و به مردم معرفی کرد که از آن عقاید نادرست و باطل دوری کنند تا مبادا به آن عقاید نادرست آلوده شوند که در آنصورت رخنه ی عقاید فاسد به میان مردم همان چیزی است که شیطان می خواهد تا از آن برای ضعیف کردن پیکره ی واحد مسلمانان بهره برداری کند، در آنصورت تربیت و پرورش ما را بجایی نخواهد برد!
بعبارتی یکی از اصول دعوت مردم به اسلام دوران طلایی، شناسایی عقاید فاسد شده است،
پس از شناسایی باید به فکر درمان آن بود و در این مرحله نباید آن عقاید فاسد را همراه خود کرد با این توجیه که قصد اتحاد در برابر دشمنان اسلام داریم!
بلکه در این مرحله باید آنها را نصیحت کرد تا به منهج دوران طلایی (دوران پیامبر صلی الله علیه وسلم و یارانش) ملتزم شوند،
آنگاه که قولاً و عملاً ملتزم شدند، اتحاد واجب می شود، اما اگر بر راه خود اصرار بورزند در آنصورت راه دادن آنها به میان مسلمانان خیانتی به اسلام است، زیرا راه دادن آنها یعنی راه دادن میکروب به بدنِ سالم، که نتیجه ی آن مشخص است!
موحد بودن و چنگ زدن به کلام الهی شرط لازمست اما تنها شرط کافی نیست، یعنی در حقیقت تا زمانیکه تمام گروه ها و مذاهب در اصول و عقاید، اشتراک کاملی نداشته باشند، نه اتحادی شکل خواهد گرفت و نه آنکه اگر بالفرض چنین اتحادی هم شکل بگیرد به نتیجه ای می رسد!
زیرا همانگونه که گفتیم ممکن است فساد بعضی از گروه ها به میان دیگر مسلمانان رخنه کند و بعد از مدتی عقاید صحیح مسلمین با راه یافتن آن عقاید فاسد بیمار شود و در نهایت پیکره ی مسلمانان را ضعیف تر نماید،
دشمنان اسلام، از دیر باز سعی کرده اند تا به اسلام ضربه بزنند و یکی از ضربه های آنها این بوده که مسلمانان را با خرافات و خرافه پرستی ها منحرف ساخته، به بیراهه بکشانند،
ولی الله تعالی حافظ دین خود بوده هرچند که دشمنان اسلام ناخشنود باشند!
در این شرایط و با این موفقیت، دشمنان اسلام نا امید نشده اند و راه دیگری را برای رسیدن به آن هدف پلیدشان برگزیده اند و آن، ایجاد نوآوری ها، بدعات و خرافات میان مردم و عوام است.
آیا تنها موحد بودن کافیست درحالیکه افرادی که خود را موحد می دانند، اما همین افراد در راستای نقشه ی دشمنان اسلام حرکت کرده یعنی در متون اسلامی تشکیک وارد می کنند و حتی برای آن دعوت و تبلیغ می نمایند و از مردم می خواهند که فقط به قرآن عمل کنند و احادیث را رها کنند!
آیا چنین افرادی که متاسفانه راه فساد عقیدتی را در پیش گرفته اند تنها با ادعای توحید و موحد بودن و چنگ زدن به کتاب الهی، می توانند با عامه ی مسلمین که خود را ملتزم به کتاب و سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم کرده اند متحد شوند، درحالیکه آنکسانی که خود را از قاطبه ی مسلمین جدا کرده و شعار ﴿کلام خدا بس است﴾ را سر می دهند مشمول این آیه می شوند:
«وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَی وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّی وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیرًا» (نساء ۱۱۵).
«کسی که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر مخالفت کند، و از راهی جز راه مؤمنان پیروی نماید، ما او را به همان راه که میرود میبریم؛ و به دوزخ داخل میکنیم؛ و جایگاه بدی دارد».
این افرادی که دردین نو آوری می کنند، در حقیقت بزرگترین ضربه ها را به عقاید مسلمین وارد می سازند، زیرا بسیاری از احکام فقهی و حتی عقیدتی از طریق احادیث صحیح نبوی صلی الله علیه وسلم اثبات می شوند، و بدعات و خرافات مروج امروز در احادیث ذور نشده است.
وجود این باور های خودساخته موجب می شود که این گروه بسیاری از عقاید دیگر مسلمانان را قبول نداشته باشند، و این یعنی فساد در عقیده!
آری، کاملا پذیرفتنی است که متاسفانه بعضی از فرقه های خرافی به خرافه و شرک منتهی شده اند، اما وظیفه ی یک مسلمان در چنین حالات مملؤ از فتنه چیست؟
امت وسط، راه وسط و میانه را پیش میگیرد:
به قرآن و سنت نبوی صلی الله وعلیه وسلم عمل میکند و روایات دروغین و خرافات و بدعات را رها میکند و به ریسمان محکم الله تعالی و اندرز های رسول مقبولش صلی الله وعلیه وسلم چنگ میزند.
تفرقه و گروه گروه شدن در اسلام امر مذموم و ناپسند است، و دانستن این امر زیاد سخت نیست، و راه چاره اتحاد مسلمانان است.
مسلمانان بایستی با هم متحد شوند و آنگاه منهج صحیح را در بین مردم زنده کنند و مردم را بر آن اساس پرورش دهند تا عظمت و شوکت مسلمانان با بازگشت به منهج دوران طلایی اسلام بازگردد.
و نیز کسانی که موحد هستند ولی فقط می گویند قرآن برای ما کافیست و ما به احادیث اعتماد نداریم و نیازی هم به آنها نداریم، این افراد هرچند بمانند فرقه های خرافی از بسیاری از باورهای نادرست دست کشیده اند و راه اصلاح و توحید را پیموده اند، اما متاسفانه به دلیل افراط کردن در حق روایات، نزدیک است به انحراف دیگری برسند که دست کمی از انحراف گذشته و سابقشان نداشته باشند،
و این دو گروه (گروه خرافی و شرک زده و گروههای جدا شده از آنها) هر دو هنوز فساد عقیدتی دارند و بطور کامل به منهج صحیح بازنگشته اند.
عقاید خرافه، بدعات، شرک و گرایش مردم به اعمال و افعالی که اسلام اصلاً بدان اشاره نکرده است، سبب ایجاد تفرقه و افراط در اسلامِ خود سازِ این گروه ها شده، ضربه ی خیلی خطیری بر پیکره ی اتحاد و اتفاق میزند.
ونتیجه ی افراط یک گروه، و تفریط گروه دیگری را در جامعه با چشم سر دیده و شنیده ام، که حاجت به گشتن در لابلای کتاب های تاریخ نیست.
شیوه های پخش محبت میان انسانها
- ۱- اعتقاد بر یگانگی الله سبحانه و تعالی، و رسالت پیامبر گرامی اسلام صلی الله و علیه وسلم.
- ۲- چنگ زدن به ریسمان الهی و دوری از تفرقه.
- ۳- ایستادگی در مقابل مستکبران.
- ۴- رعایت امر به معروف و نهی از منکر.
- ۵- گسترشِ معروف و پرهیز از منکر.
- ۶- اصلاحِ امور بین جوامع اسلامی و مسلمانان.
- ۷- همت و غیرت در مقابل دشمنان.
- ۸- خودکفائی و قطع علایق و تمایل به بیگانگان و منافقین.