راه های جلوگیری از تسلط نفس بر قلب
منشأ امراض قلب
پناهبردن به خداوند از شر نفس:
این بخش همچون پایه و قاعدهای برای بخشهای بعدی است.
لازم به یادآوری است که «نفس اماره» منشأ تمامی بیماریهایی است که قلب به آنها مبتلا میشوند. و تمامی عوامل فاسدکننده قلب به آن برمیگردند، و به دیگر اعضاء و پیش از همه آنها به قلب سرایت مینماید.
رسول الله(صلی الله علیه وسلم) در مقدمه صحبتهایش غالباً میفرمود:
«إنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ نَسْتَعِينُهُ ونستهديه وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَسَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا…» «ستایش خاص خداوند است، از او یاری میطلبیم و هدایت میجوییم، و طلب بخشش مینماییم و از شر و شرارت نفس خویش و کردارهای بدمان به خداوند پناه میبریم…»
در مسند ترمذی از حُصین بن عبید روایت شده که:
«پیش از مسلمانشدنم رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) به من فرمود: «حُصین چند خدا را میپرستی؟»
گفتم: هفت خدا در زمین و یک خدا در آسمان.
فرمود: «از کدامیک از آنها امید و هراس داری؟»
گفتم: به آن خدایی که در آسمان است.
فرمود: «اسلام را قبول کن! تا چیزهای مفیدی را به تو بیاموزم».
پس از آن که ایمان آوردم، فرمود:
«بگو: خداوندا! راه رشد و صراط مستقیم را به من بنمایان، و مرا از شر نفسم مصون بدار».
رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) به طور کلی از شر نفس و از شر و زیانهای کردار و گفتاری که از آن پدید میآیند و پیامدها، سختیها و مجازات آنها به خداوند پناه میبرد. این که از شر نفس و اعمال هردو به خداوند پناه میبرد، به خاطر دو احتمال بوده است.
یکم:
از باب اضافه نوع به جنس خویش است، یعنی خداوند از شر این نوع از اعمال به تو پناه میبرم.
دوم:
منظور از آن مجازات اعمالی است که صاحب آن را دچار مشکل و زیان میگردانند.
براساس احتمال اول، رسول خدا صلی الله علیه وسلم از صفت و خصلت نفس و عملکرد آن به خداوند متوسل شده است.
و بر پایهای احتمال دوم، از مجازاتها و اسباب آنها به خداوند پناه برده است.
بدین صورت کردار بد نیز جزء شر نفس به شمار میآید.
آیا این دعای او بدان معناست که خداوندا! از مجازات اعمالم که مرا ناخوشایند است. به تو پناه میبرم. یا از نفس کردارهای بدم؟
ظاهراً معنی اول مرجح است، زیرا استعاذه از کردار بد پس از وقوع آن، چیزی به جز پناهبردن به خداوند از مجازات و عواقب آن نیست، هرچند که عین امر واقع و موجود را نمیتوان رفع و برطرف کرد.
حجاب میان قلب و خالق آن
همه سالکان و پویندگان طریق الی الله علی رغم اختلاف روش و تفاوت طریق، در این مورد اتفاق نظر دارند که نفس اماره قطعکنندهی راه وصول سالک به معبود حق است، و تنها پس از تضعیف و سرکوبی و مخالفت با آن است که میتوان طریق توحید و عبادت خالص را برای وصول به رضایت معبود و کسب سعادت ابدی ادامه داد.
زیرا مردم به دو دسته تقسیم میشوند:
1- دستهای که نفس بر ایشان چیره شده و آنان را تحت فرمان کامل خویش درآورده و در راه هلاک و نابودی قرار داده است.
2- دستهای دیگر کسانی هستند که بر نفس خویش پیروز شده و آن را مطیع و فرمانبرداری اراده و ایمان خویش گردانیدهاند.
برخی از عارفان میگویند: سفر سالکان تنها با پیروزی بر نفس خویش پایان میپذیرد، هرکس بر نفس خویش چیره شد، رستگار و سربلند میگردد و هرکس که مغلوب نفس خویش گردید، نیست و نابود میشود.
خداوند متعال میفرماید:
﴿فَأَمَّا مَن طَغَىٰ ٣٧ وَءَاثَرَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا ٣٨ فَإِنَّ ٱلۡجَحِيمَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٣٩ وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ ٤٠ فَإِنَّ ٱلۡجَنَّةَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٤١﴾
«اما آن کسی طغیان و سرکشی کرده و زندگی دنیا را (بر آخرت) ترجیح داده، قطعاً جایگاه او دوزخ است. اما آن کسی که از مقام خداوند خود ترسیده و نفس خود را از هوی و هوس باز داشته، قطعاً جایگاه او بهشت است».
طبیعت «نفس» به گونهای است که انسان را به سرکشی و نافرمانی و برتریدادن دنیا بر آخرت وسوسه میکند.
اما خداوند مهربان انسان را به هراس از خود و مقابله با هواهای نفسانی دعوت میفرماید.
قلب از دو جهت مورد خطاب قرار میگیرد، گاهی به سوی یکی و گاهی به طرف دیگری تمایل پیدا میکند. زمینه ابتلاء و آزمون از اینجا ناشی میشود.
صفات نفس یا صفات نفوس:
خداوند در قرآن نفس را به سه صفت توصیف فرموده است:
> نفس مطمئنه،
> نفس اماره
> و نفس لوامه
در این مورد که آیا نفس تنها یکی است و دارای این سه اوصاف و حالات است؟ یا این که هر انسانی دارای سه نفس اماره، لوامه و مطمئنه میباشد، اختلاف نظر وجود دارد.
رأی اول:
رأی فقها و متکلمین و اکثریت اهل تفسیر و نظر عارفان اهل تحقیق است.
رأی دوم:
رأی اکثریت اهل تصوف است.
اما پس از تحقیق و بررسی بیطرفانه موضوع به این نتیجه میرسیم که اساساً اختلافی میان طرفداران این دو رأی وجود ندارد، زیرا «نفس» به اعتبار ذات خود یک نفس و به اعتبار اوصاف و احوال آن سه نفس است.
هرگاه ذات آن را مورد توجه قرار بدهید، نفس یکی است. و چنانچه آن را از زاویه اوصاف و احوالش نگاه نمایید. نفس انسان سه گونهاند.
گمان نمیبرم که منظور برخی از صوفیان آن باشد که هر انسانی دارای سه نفس قائم به ذات و مستقل و هریک در حد و حقیقت با دیگری همسان باشد. و هرگاه انسانی بمیرد، سه نفس و روح مستقل و جدای از هم قبض شده باشند.
زیرا هرگاه خداوند نفس را ذکر فرموده و آن را به صاحب آن نسبت داده، با لفظ مفرد آن را بیان فرموده و در سایر موارد نیز به همین صورت است و حتی در یک مورد هم الفاظی مانند: «نفوسک» و «نفوسه» و«انفسک» و«انفسه» را نیاورده است و اگر به صورت جمع آورده شده باشد مانند: ﴿وَإِذَا ٱلنُّفُوسُ زُوِّجَتۡ ٧﴾ [التکویر: 7].
«آنگاه که دوباره جانها و جسمها باهم پیوند پیدا میکنند».
منظور از آن عموم نفسها است.
اگر هم به صورت جمع آورده شده باشد، به جمع اضافه شده یعنی نفسهای آنان با نفسهای شما. همانگونه که رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) میفرماید:
«إِنَّمَا أَنْفُسُنَا بِيَدِ اللَّهِ»([ بخشی از حدیثی که امام مسلم آن را با شماره 680 روایت نموده است.]).
«نفسهای ما تنها در اختیار خداوند است».
اگر هر انسانی به تنهایی دارای سه نفس میبود حتی اگر در یک مورد هم بوده، خداوند آن را به صورت جمع به مفرد اضافه میفرمود.
امام ابن القیم جوزیه