اگر موسیقی غذای روح بود؟
بیاد دارم، با نشرِ بخش اول مضمون ﴿ موسیقی از بدایه تا نهایه﴾، موسیقی پرستان سر و صدا ها،و غوغا های زیادی را برپا کردند و باعث شدند تا فرهاد دریا قلم بردارد، و نقدی بر قرآن و حدیث، و حلال شمردنِ حرام ها، بنویسد.
متن طولانی فرهاد،﴿ موسیقی غذای روح است، موسیقی حرام نیست، و…﴾ صدها هزار هواخواهِ صفحه ی مجازی اش را، بر علیه مفاهیم کتاب آسمانی و نصایح پیامبر بزرگ اسلام، رسول کریم صلی الله علیه وسلم، تحریک کرد، و از آن روز، و آن نقد بر اسلام و حلال شمردنِ یک حرام، و جار زدن آن بمردم، آنقدر دیری نمیگذرد.
اما، زمانه و لحظات زندگی، برای کسی صبر نمیکند، و هر روز، انسانها را بسوی منزل ابدی، و خانه ی تنگ و تاریکِ قبر فرامیخواند. خانه ای که در آن چراغی نیست، تلویزیونی ندارد، و آنجا آرمونیکا و ماندولین، چنگ و چغانه ای نیست که روحِ غصب شده را غذائی بدهد.
آنجا، یا باغچه ای از باغ های بهشت است، و یا هم گودالی از گودال های جهنم.
مسلمان، دو امانتِ بس بزرگ را بایستی خیانت نکند:
۱- امانتِ تن و بدن:
همان جسمی که با زیبائی ها و محاسنِ پنهانی و آشکار بدو داده شده.
۲- امانتِ روح و معنویات:
روح پاکیزه ای که خالق مهربان و بی همتا آن را در انسان دماند، نَفَس ها را مُمِدِ حیاتِ او ساخت.
بدون شک که خیانت و شقاوت زیادی بر این تن روا داشتیم، اما خیانت به روح، و جنسی را، خارج از دائره ی تقدیس بر آن الزام کردن، و آن را غذای روح دانستن، بزرگ ترین جنایت و خیانت به قلمروِِ وجودِ انسان، و معنویات او است.
آیا راستی موسیقی غذای روح است؟
- اگر موسیقی غذای روح بود، آدم و حوا با گیتار و آرمونیه و طرب، بر زمین هبوط میکردند تا روح پژمرده ی شان را بعد از ستانیدن نعمت بهشت از ایشان، با آن شاد میکردند، و آن وقت آدم مجبور نبود این همه سالهای درازی اشک بریزد، و گریه کند. چنگ برمیداشت و ساز میکرد، و حوا هم بنام غذای روح بدان میرقصید!
- و یا به نوح علیه السلام وحی میشد تا بعد از غرق شدن آن همه مردم، در عرشه ی کشتی اش به موسیقی و طرب بپردازد!
- چرا الله سبحانه و تعالی این غذای روح را به موسی علیه السلام که هم کلامش بود و هارون علیه السلام که یاورش بود، تحفه نداد، تا هر باری که بنی
اسرائیل آنها را دل میرنجاند، در گوشه ای می نشستند و با غذای روح، خودشان را با آن مسرور میساختند؟ - اگر موسیقی غذای روح بود، چرا فرهاد دریا و امثال او، با از دست دادن بهترین های زندگی شان، روح مردگان شان را با بهترین پارچه های موسیقی شان شاد نمیسازند، و در عوض سر تعظیم را به قرآن و کلام الهی، خم میکنند و از آهنگِ زیبای قرآن در سوگِ رفتگان شان، در تغذیه ی روح شان یاری میگیرند؟
- اگر موسیقی غذای روح بود، چرا بالای قبر ظاهر هویدا، پسرانِ موسیقی نوازش گیتار و بربط و چنگ و چغانه ننواختند؟
- اگر موسیقی غذای روح بود، چرا رحیم مهریار، نصرت پارسا، و حتی احمد ظاهر و بقیه ی آنانیکی هم خود مردند و هم عزیزان شان را پیش روی چشمان شان از دست دادند، بالای قبر های شان موسیقی نسرائیدند و مرده های شان را با غنأ بخاک نسپردند؟
حتی کمونستانِ دو آتشه ی خلق و پرچم، خادیست ها، و بقیه دین ستیزان، کسانی هم که اعتقادی به دین ندارند وقتی می بینند که دیگر هیچ کاری از آنها بر نمی آید به عالم بالا رو می آورند، چون آن وقت، زمانی است که عقل سلیم و معنویاتِ اصیل جای خود را از روح شیطانی میستاند.
آنها نیز در مرگ و میرِ عزیزان شان، ساز و آواز نمیکنند، و به کلام الهی، قرآن کریم، که غذای اصلی روح آدمی است، رو می آورند، و از عالمان و قاری های قرآن کمک میگیرند تا در سوگ عزیزان شان آیاتی از قرآن را که تسکین کننده ی دلهاست، قرائت کنند.
بدون شک، تنها و تنها، یادِ الله تعالی است که به دلها آرامش میبخشد، نه موسیقی و ساز و آواز.
اگر موسیقی غذای روح میبود، چرا زمانی، عزیزی میمیرد، از شنیدن موسیقی برای مدت طولانی ابأ میورزند، و این غذا را از رسیدن به روح محروم میکنند، در حالیکه در هنگام مصیبت و مرگ و میر، روح به غذای بیشتری ضرورت دارد.
﴿او برای چهل روز دیگرموسیقی نمیشنود، چون پدرش را از دست داده، مادرش فوت کرده، برادرش شهید شده، خواهرش بحق پیوسته کاکایش، و……﴾
اما، افسوس و صد افسوس که این دوری از موسیقی در سوگواری فقط چهل روزه است، یعنی فقط برای چهل روز عقل از دست رفته را صاحب میشوند، و مقوله ی ﴿ موسیقی غذای روح﴾ برای چهل روز که روح به آن ضرورت دارد، غلط است، ولی بعد از سوگ، موسیقی حلال میشود، و دوباره غذای روح میشود…
اگر موسیقی غذای روح میبود، چرا جنید جمشید، (الله تعالی جنت الفردوس را نصیبش گرداند)، غذای روح را رها کرد، و قرآن را آخرین دوست راهش ساخت؟
اگر موسیقی غذای روح انسان میبود، باید، امراض روحی و روانی در اروپا و امریکا و بالعموم در غرب، کمتر از تمام جهان میبود، ولی، برعکس بیشترین امراض روانی و تمایل به خودکشی در غرب دیده میشود.
موسیقی عقل و منطق را تحت الشعاع قرار می دهد و افکار را تخدیر میکند.
این موسیقی است که موجب تنزل اخلاق میشود، و آدمی را به اعمال نادرست میکشاند.
موسیقی موجب تلف شدن نیروها است، همان نیروی مثبتی که انسان را با عالم بالا نزدیک میسازد.
یک عده ای از آدم ها مریض اند، افرادی که به خاطر عادت کردن به امور خلاف فطرت شان وسیله ی شناسایی و میزان چیز ها را از دست داده اند.
این دسته افراد به خاطر امراض روحی، قدرت و وسیله ی انتخاب و تشخیص غذای واقعی روح را ندارند.
این افراد به غیر از انچه واقعاً غذا است عادت کرده اند.
این افراد اگر به غفلت در زندگی ادامه دهند ادامه ی مرض و تغذیه نشدن صحیح منجر به مرگ روحی شان می شود.
موسیقی چنان ایجاد هیجان میکند که گاهی انسان بلکه حیوانات را از حالت طبیعی خارج میسازد، و هیجان آتشی است که انسان را خاکستر میکند.
موسیقی و گرایش جنون آمیز به آن بخصوص برای افرادی كه ضعيف اند ﴿غفلت﴾ كه بد ترين امراض روحی است می آورد.
عزیزان و سروران!
همانطوری که جسم ما برای ادامه ی حیات و سلامت، به غذای سالم نیاز دارد، روح مان نیز برای ادامه ی حیات و حفظ سلامت، نیاز به غذا دارد، آن هم غذای سالم، تازه، مفرح و منزه.
همانطوری که همه می دانیم، اهمیت روح و سلامتی روح، از جسم خیلی بیشتر است، چون ما با جسم مان نهایتاً هشتاد، و یا نود سال کار داریم اما روح مان را برای زندگی ابدی در عالم بعد از مرگ لازم داریم.
پس باید خیلی بیشتر از اینکه حواسمان به جسممان است، مراقب سلامت روح مان باشیم. چون حالا خیلی لازمش داریم.
حرام باد این زندگی بر انسانی که از خاک آفریده شده، و دوباره خاک میشود، چند روزی بیاید و حرام ها را حلال قرار دهد، قرآن را که غذای روح است، نقد کند و موسیقی را به جای قرآن، غذای روح تلقی کند.
بد ترین انسانها کسانی اند که حرام ها را برای اینکه برای شان منفعت و شهرتی می آورد، حلال شمارد، و بدیگران نیز آن را حلال اعلام کنند.
آدمی خطا کار و ابله است، گناه میکند، ولی بهترین آدم ها، همانهائی اند که خطأ میکنند ولی، از توبه کنندگان اند، و تا دیرنشده، از عملکرد شان پشیمان و نادم اند، و نمیخواهند با گناه شان دیگران را نیز به گودال انحراف و آتش بکشانند.
والله که موسیقی از کاروانِ دجال است، و هر کسی به آن چسپید، دجال را در می یابد، و هر که از آن خودش و اهلش را حفظ کرد، از دجال گریخته است.
خوشا به حال افرادی که روح شان را به خلاف فطرت شان عادت نداده اند و یا بعد از آلودگی بوسیله ی تهذیب نفس عادت زشت و صفات رذیله را از روح شان پاک کرده اند و جهت روح شان را برای سیرِ الی الله به طرف فطرت وجودی شان قرار داده اند و چون غذای روح انسانها کلام الله المجید است برای این ارواح این غذا باعث رشد و تکامل می شود.
عزیزان گرانقدر:
لطفاً این مضامین خیلی مهم و حیاتی را با تمام خانواده، اقارب، دوستان، و همکاران تان شریک سازید، و در رشد فکری، عقیدتی، ایمانی و وجدانی همنوع تان اقلاً یک امر خیری را، مایه ی حصولِ صدقات جاریه ی تان سازید.
جزاکم الله وخیراً!
ادامـــه دارد…
حرف زیاد= عقل کم