جاهلیت پیر یا قومپرستی جاهلانه، میراث شوم و منفوری است که از دیر باز دامان بشریت را به پلشتیها آلوده داشته است. این میراث نامبارک و منحوس، چالشهای بزرگی را در پیش روی زندگی انسانهای روی زمین در تمام عصرها ایجاد نموده است.
بزرگترین مشکل دامنگیر مردم سرزمین ما در دورۀ معاصر، همین برتریجویی و خودبهتربینی ناپسند است که از اثر قومپرستی و قومگرایی پدید آمده و ضمن ایجاد حق تلفیهای گوناگون، امنیت و آرامش مردم سرزمین ما را هر روز تهدید مینماید.
علت اصلی پیدایش و انگیزۀ کلان جاهلیت قومگرایی، همین حس برتریجویی و خودبهتربینی نسبت به دیگر مردم جامعه و سایر اقوام و شاخههای جامعۀ انسانی بوده است. این بدان معناست که گروه یا قوم و بخشی از جامعه، بخواهد بخش دیگر یا قوم و شاخۀ دیگر را از شرکت در گردانندگی امور و از استفاده از منابع خدادادی حذف کند و سرزمین و همه فراوردههای آن را از آن خود و مال آبا و اجداد خود بداند. به همین گونه از لوازم این حس جاهلیت خودبرتربینی، این است که گروه یا قومی، سلطه و حاکمیت سیاسی را به دلایل غیرمنطقی و یا با قُلدری و زیرپاساختن همه موازین شرعی و انسانی از آنِ خود بداند و دیگران را برده و رعیت دایمی خویش بشمارد. این خصیصۀ جاهلیت قومی برای همیشه وجود داشته که گاهی از پس پردۀ تبعیضها چهره برآورده و گاهی به شکل مرموزی در جامعۀ ما جای باز کرده و حاکم بوده است.
خودبهتربینی و تمامیتخواهی برخی گروهها و اقوام، و تعرُّض بر دیگران با دید حذفی، طبعًا دفاع سایر گروهها و اقوام را به همراه داشته و در نتیجه تصادم و نزاع را در جامعۀ انسانی پدید میآورد و سرانجام باعث ایجاد نابسامانیهای بزرگ در جامعه میگردد.
در این مقال برآنیم تا این خصیصۀ منفور و نامبارک را در ادوار گوناگون تاریخ بشر و در آیینۀ شرایع الهی به گونۀ کوتاه به بحث بگیریم و پرده از روی این ویژگی پلید و ناپسند برداریم. امید است کسانی که این خصلت زشت و مردود را در دل پروراندهاند، به خود آیند، از این عمل رذیلانه دوری جویند و از انجام آن امتناع ورزند.
1. ابلیس و نخستین برتریجویی بر آدم علیه السلام
تاریخ میراث ناپاک خودبزرگبینی جاهلی، که برتریجویی بر دیگران، ماهیت آن را شکل داده، با خلقت پدر نخستین بشریت، آدم علیه السلام همعهد است و دامنۀ آن تا امروز را در بر گرفته است. اما آغازگر این خصلت نامبارک، نه اینکه آدم علیه السلام، بلکه شیطان رجیم بوده است.
داستان گستاخی ابلیس در برابر فرمان کردگار جهانیان، که در قرآن کریم حلقات آن در مواضع متعدد به تفصیل بیان شده، به دلیل برتریجویی و خودبهتربینی بر آدم واقع شده است. آنگاه که پروردگار جهانیان، بعد از تکمیل آفرینش آدم علیه السلام و دمیدن روح در او، فرشتگان و نیز ابلیس را به سجدۀ احترام برای آن پدر نخستین نسل بشر، فرمان داد و همه فرشتگان، از امر پروردگار فرمان بردند و سجدۀ احترام را انجام دادند، اما ابلیس تخلُّف ورزید و حاضر نشد برای آدم سجده نماید. چون الله متعال از او علت نافرمانی را پرسید، ابلیس پاسخ گستاخانۀ برتریجویی بر آدم ابوالبشر، را واپس داد و بی ادبانه برای آفریدگار جهان و جهانیان گفت:
«أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ».
(سورۀص: 76).
(من از او [آدم] بهتر هستم، مرا از آتش و او را از گِل آفریدی!)
بدین طریق نخستین کسی که برتریجویی را ابراز داشت، ابلیس لعین بود که با تکبُّر و خودبزرگبینی از سجده برای آدم ابا ورزید و مرتکب نافرمانی الله متعال شد. بنابراین نخستین برتریجویی بر دیگران از جانب ابلیس لعین انجام شد و کسانی که برای همیشه این عمل منفور را انجام میدهند، گامی در جهت پیروی از ابلیس برمیدارند.
2. برتریجویی مشرکان قوم نوح علیه السلام
جاهلیت پیر یا قومپرستی جاهلانه با همین ویژگی خودبهتربینی و برتریجویی بر دیگران در طول تاریخ، تبارز یافته است. بعد از آدم علیه السلام نخستین پیامبر اولو العزم، نوح علیه السلام بود که مدت زیادی مردم قومش را به سوی توحید و دین حق فرا خواند، اما قومش با سنگدلی و لجاجت، بسیار کم ایمان میآوردند.
یکی از علل برخورد تعنُّت آمیز قوم نوح علیه السلام با وی و با پیروانش، همین برتریجویی بود و متمردان آن قوم خود را از ناتوانان قوم که به نوح علیه السلام ایمان آورده بودند، برتر میشمردند. این برتریجویی و خودبزرگبینی در برخورد سرکشان مخالف نوح علیه السلام با آن پیامبر با استقامت قابل مطالعه است. هنگامی که نوح علیه السلام مردم زمانش را به دین الله فراخواند و گفت:
«فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ- از الله بترسید و مرا فرمان برید».
(الشعرا: 110).
زورمندان برتریخواه و جاهلان خودبهتربین آن روزگار، خویشتن را بر مؤمنان و بر آن پیامبر اولوالعزم برتر شمردند و در پاسخش گفتند:
«أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ».
(الشعراء: 111).
(آیا ما به تو ایمان آوریم، در حالی که اشخاص پایین مرتبه از تو فرمان میبرند؟).
بدین ترتیب، بر اشخاص ناتوان مؤمن عیب گرفتند و خویشتن را برآنان برتر شمردند و حتی سبب عدم ایمان خویش به نوح علیه السلام را همین برتریجویی بر مؤمنان ابراز داشتند. این سرگذشت بیان میدارد که منشِ برتریجویی بر دیگران به اساس شواهد تاریخی و منصوص، از ویژگیها و عادات اهل شرک و گمراهی بوده است.
3. فرعون و برتریجویی بر موسی علیه السلام و پیروانش
ویژگی منفور برتریجویی و خودبهتربینی، در نحوۀ برخورد فرعون با پیامبر اولوالعزم دیگر، موسی علیه السلام و پیروانش نیز آشکار و قابل مطالعه است.
هنگامی که فرعون و قومش از جانب پیامبر الهی موسی علیه السلام به سوی دین حق فراخوانده شدند، فرعون خویشتن را بزرگتر از این دانست که به فراخوانی پیامبر اولی العزم لبیک گوید، آن هم به دعوت کسی که روزگاری فقیر و ناتوان بوده و حتی در درگاه او روزگار سپری میکرده است.
او برتریجویی و خودبهتربینی خود بر موسی علیه السلام را برای قومش چنین اعلام داشت:
«… أَنَا خَيْرٌ مِنْ هَذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ». (الزخرف: 52).
(…من از اين كس كه خود بىمقدار است و نمىتواند درست بيان كند بهترم).
برتریجویی فرعون در بارۀ شخص خودش و معامله با موسی علیه السلام خلاصه نمیشد، بلکه او حتی قوم خود را بر سایر اقوام و بهویژه بر قوم بنی اسرائیل برتر میشمرد و زورمندانه بر آنان جفا روا میداشت. هنگامی که کاهنان دربار فرعون، پیدایش طفلی را پیشبینی کردند که باعث زوال پادشاهیاش میگردید، او از جانبی به تحدید و جلوگیری از نسل قوم بنی اسرائیل پرداخت؛ و از جانب دیگر به قتل اطفال شان فرمان داد؛ طوری که فرزندان پسر آنان را میکشت و فقط دختران را زنده نگه میداشت. (زحیلی، 1418: 1، 160). قرآن کریم این سرگذشت را چنین بیان داشته است:
«وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ». (البقره: 49).
(و [به ياد آريد] آنگاه كه شما را از [چنگ] فرعونيان رهانيديم [آنان] شما را سختشكنجه مىكردند پسران شما را سر مىبريدند و زنها [دختران] تان را زنده مىگذاشتند و در آن [امر بلا و] آزمايش بزرگى از جانب پروردگارتان بود).
بدین گونه برتریجویی قومی، خصلت و منشِ فرعونی است و انجام این عمل منفور و ناروا، گامی در جهت پیروی از فرعون و فرعونیان است و انجام چنین عملی در جوامع اسلامی، سخت نادرست و از نشانههای بزرگ جاهلیت است.
4. یهود و نصارا و برتریجویی بر مسلمانان
پیش از ظهور دین مقدس اسلام و همچنان در هنگام ظهور این آیین کامل و آسمانی، همین جاهلیت قومی در میان یهودیان و نصرانیان موج میزد؛ یعنی این دو گروه، خویشتن را بر دیگران و بهویژه بر مسلمانان برتر میشمردند و بهتر میدانستند. تضاد این دو گروه بر یکدیگر و بر سایر اقوام و مردم بحثی است درازدامن که بحثی درازدامن میطلبد و در منابع دینی تجلی یافته است.
خودبزرگبینی و غرور و تکبّر این دو گروه، چنان اوج گرفته بود که حتی نژاد و نسب خود را از جنس انسانیت همه بالاتر میشمردند و- نعوذ بالله- ادعای خویشاوندی و قومیت با الله متعال را ابراز میداشتند و میگفتند:
«نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ». (المائده: 18).
(ما فرزندان الله و دوستان او هستیم).
الله متعال در قرآن کریم، برای پیامبرش دستور داده که این ادعای پوچ و نامعقول، و این دروغ برهنۀ آنان را به رخ شان بکشد و با استدلالی منطقی آنان را متوجه این ادعای نابجا گرداند:
«قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ». (همانجا).
(بگو [اگر فرزندان و دوستان خدا هستید] پس چرا شما را به [كيفر] گناهانتان عذاب مىكند؛ [نه] بلكه شما [هم] بشر هستيد از جمله كسانى كه آفريده است).
بدین طریق، یهودیان و نصرانیان، خصلت منفور برتریجویی و خودبهتربینی را به خود اختصاص داده بودند و بر دیگران فخرفروشی میکردند. اما الله متعال ضمن نقل ادعای پوچ آنان به گونۀ معقول آنان را متوجه اشتباه بزرگ شان مینماید تا از این ادعای پوچ بپرهیزند.
بیان قرآن کریم که برای همیشه تا برپایی رستاخیز بزرگ ماندگار است، با نقل عمل نادرست یهودیان و نصرانیان به جهانیان و بهویژه پیروان خود میآموزاند که خوی و منشِ ناپسند خودبزرگ بینی و برتریجویی، ریشه در تعصُّب جاهلی دارد و برای شخص مسلمان، مناسب نیست بدان آلوده باشد؛ بلکه باید از آن دوری گزیند و امتناع ورزد و مطابق بیان قرآن، برتری را در تقوا و ایمان مسجّل گرداند.
5. یهود و نصاری و برتری جویی بر یکدیگر
خصیصۀ برتریجویی و خودبرتربینی یهودیان و نصرانیان در برابر دیگر اقوام و ملل جامعۀ انسانی خلاصه نمیشد، بلکه این عمل نادرست و نامبارک از ویژگیهای آن دو گروه در برابر یکدیگر شان نیز بوده است. هرکدام از این دو گروه، خویشتن را بر گروه دیگر برتر میشمرد و آن را ناچیز میدانست و برای طرف مقابل ارزشی قایل نمیشد. اين برتريجويي آنان به حدی رسیده بود که حتی هرکدام دین یکدیگر را بدون دلیل ناچیز میشمردند و چیزی به حساب نمیآوردند.
قرآن کریم به تقبیح این عمل ناپسند شان پرداخته و از مجازات آنان در روز آخرت یادآوری مینماید:
«وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ». (البقره: 113).
(و يهوديان گفتند نصرانیان بر حق نيستند و نصرانیان گفتند يهوديان بر حق نيستند با آنكه آنان كتاب [آسمانى] را مىخوانند، افراد نادان نيز [سخنى] همانند گفتۀ ايشان گفتند. پس خداوند روز رستاخيز در آنچه با هم اختلاف مىكردند ميان آنان داورى خواهد كرد).
بدین گونه با توجه به این آیات مبارکه قرآن کریم، برتری جویی از خصایص زشت و ناپسند یهودیان و نصرانیان بوده است. الله متعال این ویژگی زشت آنان را مورد تقبیح قرار داد و بر آن خط بطلان کشیده است.
6. مشرکان عرب و برتری جویی قومی
میان مردم عرب پیش از اسلام، برتریجویی قومی و خودبهتربینی همیشه وجود داشته و حتی این خصیصه باعث جنگهای خانمانسوزی میگردیده است. پیش از اسلام، میان اوس و خزرج در مدینۀ منوره صد سال جنگ عصبیت و قومگرایی ادامه داشت؛ چنانچه «حرْب ابن سمير» (طبری، 1420: ج7، ص84) و نیز جنگ «يوم بُعَاث» (همان: 6، 55) از آن جنگهای دورۀ جاهلیت مردم مدینه، معروف است.
با آمدن اسلام، نایرههای منفور عصبیت قومی و برتری جوییها خاموش گشت. قرآن کریم از نعمت بزرگ اسلام و از دور شدن آن عصبیت جاهلی برای یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین یاد میکند:
«وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا». (آل عمران: 103).
(و نعمتخدا را بر خود ياد كنيد آنگاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد، پس ميان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شديد…).
همین برتریجویی قومی میان این قبایل که به اثر آمدن اسلام عزیز، از بین رفته بود و میان امت اسلامی از همه اقوام، الفت و محبت ایجاد شده بود، باری به اثر فتنهانگیزی «شاس بن قیس» از سردمداران کفر، که برنامۀ فتنهانگیزی خود را توسط یک نفر یهودی به کار میبست، نزدیک بود اشتعال دوباره یابد و مشکلساز شود؛ یهودی گماشتۀ او از جنگهای برتریجویانۀ قدیمی واقع شده میان اوس و خزرج یادآوری نمود و آنان را چنان برانگیخت که نزدیک بود، نایرۀ جنگ شعلهور شود و شمشیرهای آخته را به جان یکدیگر به کار برند؛
اما به اثر تدبیر و رهنماییهای رسول الله صلی الله علیه وسلم، مهار شد و خاموش گردید و همه مردم اوس و خزرج از اقدام خود ندامت کشیدند و گریستند و یکدیگر را در آغوش کشیدند. (تفسیر ابن المنذر، 1423: 1، 312).
7. منافقان و برتریجویی بر مؤمنان
برتری جویی بر دیگران، یکی از خصایل زشت منافقان نیز بوده است که از بزدلی و ترسویی خود، جرأت آشکار ساختن آن را نداشتهاند.
اما به طور پوشیده با خود این سخن را تکرار میکردند. قرآن کریم از حال شان خبر میدهد که خویشتن را گاهی بر مؤمنان قویتر و برتر و دارای جایگاه عالیتر میدانستند و نیز در صدد فرصتیابی بودند تا مسلمانان را از سرزمین و خانه و زندگی شان تبعید کنند و یا بر آنان برتری جویند و حاکمیت و سیادت از آنِ منافقان باشد.
الله متعال این سخنان و اهداف شوم آنان را که به شکل پوشیده در نزد یکدیگر شان ابراز میداشتند، برای اهل ایمان افشا نموده و بیان میدارد که گروه اهل نفاق با خود چنین میگفتند:
«لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ». (المنافقون: 8).
(اگر به مدينه برگرديم قطعًا آنكه عزتمندتر است آن زبونتر را از آنجا بيرون خواهد كرد؛ و[لى] عزت از آن خدا و از آن پيامبر او و از آن مؤمنان است ليكن اين دورويان نمىدانند).
دقیقا منافقان، همیشه در پی دستیابی به فرصتی بودند و در تمام ادوار تاریخ در انتظار وقتی هستند که بتوانند به هر نحو ممکن بر مسلمانان ضربه وارد کنند و ضرر خود را به ایشان برسانند. از جمله یکی همین برتری جویی بر اهل ایمان است و برآن اند که جایگاه خود را در جامعه به شکل کاذبانه برتر تثبیت نمایند.
سخن نهایی
نصوص شرعی و روایات مستند تاریخ اسلام و سایر شرایع الهی و آسمانی، بیان میدارند که حس برتری جویی یکی از علل پیدایش تعصبات قومی و قومپرستی جاهلی بوده و باعث بروز مشکلات زیادی در میان امتهمای پیش از اسلام و بعد از اسلام شده است. همین برتری جویی برخی از اقوام و گروهها بر دیگران، علت العلل تعصُّبات و درگیریهای جاهلیت قومی شده است.
وجود برتریجویی و خودبهتربینیهای قومی در جهان معاصر و بهخصوص در جامعۀ اسلامی، میراث شوم جاهلیت کهن است که ریشه در دورههای باستان دارد و برای همیشه باعث زشتیها و نابسامانیهایی در جامعۀ انسانی و اسلامی شده است.
دین مقدس اسلام، هرچند با این پدیدۀ شوم به مبارزه برخواسته اما دیده میشود که بقایای این میراث شوم در گوشه گوشه جهان و از آن جمله در کشور ما به مشاهده میرسد.
برای رفع معضل جاهلیت قومی در جامعۀ اسلامی، تحقُّق عدالت اجتماعی، برابری میان اقشار گوناگون جامعه و رفع هرگونه تبعیض و خودبرتربینی، بهترین روش خواهد بود. اولیای امور و بهویژه دعوتگران اسلامی باید برای از بین بردن این پدیدۀ منفور اقدام کنند و خود در امحای این مرض مهلک وارد عمل شوند.
منابع مورد استفاده
1. قرآن کریم.
2. ابن منذر نیشاپوری، ابو بكر محمد بن ابراهيم. (1423/ 2002 م). كتاب تفسير القرآن. تحقیق و تعلیق: دكتور سعد بن محمد السعد، چاپ اول، مدینۀ منوره: دار المآثر.
3. زحيلي، وهبة بن مصطفى. (1418ﻫ.ق.) .التفسير المنير في العقيدة والشريعة والمنهج. چاپ دوم، 30جزء، دمشق: دار الفكر المعاصر.
4. طبری، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب آملي. (1420 / 2000 م). جامع البيان في تأويل القرآن. تحقیق: أحمد محمد شاكر، چاپ اول، بیروت: مؤسسة الرساله.
نویسنده: فضل الرحمن فقیهی استاد دانشگاه هرات