حقیقت مرگ
بیان حقیقت مرگ نظر به سوره آل عمران و قول علمای سلف، غفلت مردمان از مرگ و علاج آن:بدان که مرگ کاری عظیم است و خطری بزرگ است ، و مردم از آن غافل اند ، و اگر یاد کنند نیز در دل ایشان اثری نکند، چونکه دل ایشان چنان در دنیا مستغرق باشد که چیزی دیگر در خیال شان نیاید و از اینرو در ذکر و عبادت خداوند لذت نیابند.
هر که بشناخت که آخر کار وی به همه حال مرگ است ، و قرار گاه وی گور است ، و موکل وی منکر و نکیر است ، موعد وی قیامت است ،و جای ورود وی بهشت است یا دوزخ است ، نعوذ بالله هیچ اندیشه وی را مهمتر از اندیشه مرگ نبود و هیچ تدبیر او را غالبتر از تدبیر زاد مرگ نبود اگر عاقل است!
چنانکه رسول الله ص گفت: هر که یاد مرگ بسیار کند ناچار به ساختن زاد آن مشغول باشد ، و قبر روضه ای یابد از روضه های بهشت، و هر که مرگ را فراموش کند همت وی همه دنیا باشد و از زاد آخرت غافل ماند، و قبر غاری یابد از غار های دوزخ
.
و حكيم به مردى از برادران خود نوشت كه اى برادر مرگ را در اين دنیا ياد كن پيش از آن كه به جای روی كه در آرزوی مرگ شوی و آنرا نیابی.
و چون پيش ابن سيرين مرگ را ياد می كردند همه اندامش به لرزه می افتاد.
و عمر بن عبد العزيز هر شب فقها را جمع میکرد، پس مرگ و قيامت و آخرت را ياد می كردند و میگريستند تا چنان پنداشتی كه پيش ايشان جنازه ا ى است.
و ربيع تيمى گفتى: لذتهاى دنيا از من دو چيز منقطع گردانيد: ذكر مرگ و ايستادن در حضرت خداى- عز و جل.
و كعب گفت: هر كه مرگ را شناخت مصيبتها و غمهاى دنيا بر وى آسان شد.
و داود- عليه السلام- چون مرگ را و قيامت را ياد كردى، چندان بگريستى كه مفاصلش از جاى بشدى، و چون رحمت را ياد كردى نفسش بدو باز آمدى.
و حسن گفت: هرگز عاقلى نديدم كه نه او را از مرگ ترسان يافتم و بر آن اندوهگين.
علاج اثر کردن ذکر مرگ در دل:
علاج آن است که ساعتی خلوت کندباخود و دل را فارغ از هر چیز و به خویشتن بگوید که مرگ نزدیک است ، شاید که امروز باشد ، ومثلا اگر تو را گویند که بجای رو که تاریک و ندانی که در آن چاهی هست یا سنگ در راه است یا حیوان درنده سخت بترسی ! آخر پوشیدگی کار تو پس از مرگ و خطر تو در گور کمتر از این نیست! پس این غفلت چرا؟!
**و علاج بهترین آن بود که در گذشتگان خویش نگرد که مرده اند ، و آن صورت ایشان و چهره هایشان یاد آورد که در دنیا هر یکی در مقام و کار خویش چگونه بودند ، و شادی ایشان بدنیا چگونه بود، و غفلت ایشان از مرگ چگونه بود ، پس ناگاه یکدم به آن اشخاص مرگ آمد و ایشان را برد! و اکنون در قبر اند و اعضای بدنش چونه نیست و نابود شده و کرم گوشت و پوست و چشم و گوش ایشان افتاده .
ایشان بر آن حال و فامیل و وارثان ایشان مالش را تقسیم کرده و لذت میبرند، زن ایشان با شوهر دیگر تماشا و خنده و غفلت از حال او. و مشغول ایشان چنان که گویا هزار سال زنده خواهند ماند در حال که کفن ایشان در دکان کفن دوز آماده است و ایشان ازآن بی خبر!
پس به خویشتن بگو که تو نیز همچون ایشانی و غفلت و حرص و حماقت تو همچون غفلت ایشان!
و آنها پیش از تو رفتند تا تو عبرت بگیری ( نیکبخت آن است که وی را به دیگری پند دهند) و صورت خود در قبر خیال کن و اجزای بدن طعمه کرم و حشرات ، و در دست و پایت نظر کن که همه از یکدیگر جدا خواهد شد و صورت خویش در قبر تخیل کن مردار گنده و تباه شده و همه از هم فروشده ، این را کار خویش کند تا باشد که باطن تو از مرگ آگاهی یابد که یاد کرد عادی و به ظاهر اثر نکند.
**و بدان که اگر آدمی را هیچ چیز فراپیش نیست مگر جان کندن و شدت آن ، باید است که اگر عقل داشتی از بیم آن از دنیا هیچ لذت نیافتی، اگر او را گویند که دشمنت در راهت آماده است تا تو را سخت لت و کوب نماید از خوردن و خفتن لذت نیابد از ترس آن و شاید که سخنی شخص دروغ باشد ، و آمدن ملک الموت و گرفتن جان یقین است و این سخت تر از لت و کوب دشمن لیکن نا ترسیدن از این از غفلت است و رنج جان کندن چنان سخت تر از آن است که کسی را با شمشیر پاره پاره کنند یا او را از میان به دو نیم کنند .
**و جان کندن دردی است که در نفس روح پدید آید که همه اجزای وی در آن غرق شود، و خاموشی آن شخص در حین جان کندن از بیطاقتی بود، که زبان وی از سختی آن گنگ شود و عقل مدهوش
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۖ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ ۗ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ (آل عمران)
**امام محمد الغزالی
نوشته : مجددی