اموالی که زکات در آنها واجب است
زکات در اموال زیر واجب است:
طلا و نقره، زراعات، میوهجات، حیوانات و معادن.
اول: زکات طلا و نقره
حد نصاب و مقدار واجب آن
حد نصاب طلا بیست دینار(أ) و حد نصاب نقره دویست درهم است(ب) و مقدار واجب هر کدام از آنها یک چهلم است: از علی بن ابی طالب روایت است که پیامبر(صلى الله عليه وسلم) فرمود: (إذا کانت لک مائتا درهم و حال علیها الحول ففیها خمسة دراهم، و لیس علیک شیی – یعنی فی الذهب حتی یکون لک عشرون دینارا، فإن کانت لک عشرون دینارا و حال علیها الحول ففیها نصف دینار) [1] «اگر دویست درهم داشتی و یک سال بر آن گذشت، زکات آن پنج درهم است و طلا تا به بیست دینار نرسد زکات در آن واجب نیست ولی اگر به بیست دینار رسید و یک سال بر آن گذشت نیم دینار زکات در آن واجب میگردد».
زکات زیور آلات
زکات زیورآلات به دلیل عموم آیه و احادیث (مربوط به وجوب زکات در طلا و نقره واجب است و کسی که از این عموم چیزی را خارج کرده دلیلی ندارد. با وجود این دلایل خاصی نیز در این باره وجود دارد از آن جمله:
از ام سلمه روایت است: (کنت ألبس أوضاحا من ذهب، فقلت یا رسول الله أکنز هو؟ فقال: ما بلغ أن تؤدی زکاته فزکی فلیس بکنز)[2] «مقداری زیورآلات طلا بر تن داشتم. گفتم أی رسول خدا! آیا این زیورآلات کنز (مال اندوخته) محسوب میشوند؟ پیامبر(صلى الله عليه وسلم) فرمود: اگر چیزی به حد نصاب رسید، زکاتش را پرداخت کن، در این صورت کنز به حساب نمیآید».
از عایشه روایت است: (دخل علی رسول الله(صلى الله عليه وسلم) فرأی فی یدی فتخات من ورق، فقال: ما هذا یا عائشة؟ فقلت: صنعتهن أتزین لک یا رسول الله، قال: أتؤدین زکاتهن؟ قلت لا، أو ما شاء الله، قال هو حسبک من النار)[3] «پیامبر(صلى الله عليه وسلم) به خانهام وارد شد، و چند انگشتر نقره را در دست من دید، فرمود: عایشه این چیست؟ گفتم آنها را در دست کردهام تا خود را برای شما بیارایم أی رسول خدا، فرمود آیا زکات آنها را میدهی، گفتم خیر، یا گفتم: هرچه خدا بخواهد، فرمود: این برای گرفتار شدن تو به آتش دوزخ کافی است».
دوم: زکات کشتزار و میوهجات
خداوند متعال میفرماید:
) وَ هُوَ الَّذِی أنشَأَ جَنَّات مَعرُوشَاتٍ وَ غَیرَمَعرُوشَاتٍ، وَ النَّخلَ وَالزَّرعَ مُختَلِفاً أُکُلُهُ وَ الزَّیتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشَابِهاً وَ غَیرَ مُتَشَابِهٍ، کُلُوا مِن ثَمَرِهِ إذَا أثمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصَادِهِ وَلاَتُسرِفُوا إنَّهُ لاَ یُحِبُّ المُسرِفِینَ ( (أنعام: 141)
«خدا است که باغهایی را که بر پایه استوار میگردند و باغهایی را که چنین نیستند، و درختان خرما و کشتزارها را آفریده است که ثمره آنها گوناگون است، ونیز درختان زیتون و انار را آفریده است که همگونند و متفاوتند. هنگامی که به بار آمدند ازمیوه آنها بخورید و به هنگام رسیدن و چیدن و درو کردنشان زکات آنها را بدهید، و اسراف نکنید، زیرا که خداوند اسرافکنندگان را دوست نمیدارد».
محصولاتی که زکات در آنها واجب است
زکات، تنها در چهار محصول مذکور در حدیث زیر واجب است:
از ابوبرده از ابوموسی و معاذ روایت است: (أن رسول الله(صلى الله عليه وسلم) بعثهما إلی الیمن یعلمان الناس أمر دینهم، فأمرهم أن لا یأخذوا الصدقة إلا من هذه الأربعة:الحنطة، والشعیر و التمر والزبیب)[4] «پیامبر(صلى الله عليه وسلم) آن دو را به یمن فرستاد تا به مردم احکام دینشان را آموزش دهند، و دستورداد تا زکات را تنها از این چهار محصول بگیرند: گندم، جو، خرما و مویز».
حد نصاب زکات در محصولات زراعی و میوهجات
در محصولات زراعی و میوهجات زکات فرض است مشروط به اینکه به حد نصابی که در حدیث زیر ذکر شده برسند:
از ابوسعید خدری روایت است که پیامبر(صلى الله عليه وسلم) فرمود: (لیس فیما دون خمس ذود صدقة من الإبل، و لیس فیما دون خمس أواق صدقة و لیس فیما دون خمسة أوسق صدقة)[5] «در کمتر از پنج شتر وکمتر از پنج أوقیه(أ) و کمتر از پنج وسق(ب) زکات واجب نیست».
مقدار واجب زکات محصولات زراعی و میوهجات
از جابر روایت است که پیامبر(صلى الله عليه وسلم) فرمود: (فیما سقت الأنهار و الغیم العشور، و فیما سقی بالسانیة نصف العشور)[6] «زکات محصولاتی که با جویبارها و باران آبیاری میشود یک دهم و آنچه با شتر (یا ماشینآلات کشاورزی) آبیاری میشود یک بیستم است.
از ابن عمر روایت است که پیامبر(صلى الله عليه وسلم) فرمود: (فیما سقت السماء و العیون أوکان عثریا العشر، و فیما سقی بالنضح نصف الشعر)[7] «زکات محصولاتی که با آب باران یا چشمهها آبیاری میشود و همچنین محصولاتی که نیازی به آبیاری ندارند، یک دهم و آنچه با آب کشیدن آبیاری میشود یک بیستم است».
تخمین زدن مقدار محصول درختان خرما و انگور(*)
از ابوحمید ساعدی روایت است: (غزونا مع رسول الله(صلى الله عليه وسلم) غزوة تبوک، فلما جاء وادی القری إذا امرأة فی حدیقة لها، فقال النبی(صلى الله عليه وسلم) لإصحابه: اخرصوا و خرص رسول الله(صلى الله عليه وسلم) عشرة أوسق، فقال لها: أحصی ما یخرج منها فلما أتی وادی القری قال للمرأة: کم جاء حدیقتک؟ قال: عشرة أو سق خرص رسول الله(صلى الله عليه وسلم))[8] «در غزوه تبوک با پیامبر(صلى الله عليه وسلم) بودیم. وقتی به وادی القری (شهری قدیم بین مدینه و شام) رسیدیم، پیامبر(صلى الله عليه وسلم) زنی را در باغش دید، به اصحابش فرمود مقدار محصول این باغ را تخمین بزنید. پیامبر(صلى الله عليه وسلم) آن را ده وسق تخمین زد و به آن زن فرمود: مقدار محصول باغت را به یاد داشته باش، پیامبر وقتی که (مدتی بعد) به آن شهر برگشت به آن زن فرمود: محصول باغت چقدر شد؟ گفت: ده وسق، همان تخمین رسول الله(صلى الله عليه وسلم)».
از عایشه روایت است: (کان رسول الله(صلى الله عليه وسلم) یبعث عبدالله بن رواحة فیخرص النخل حین یطیب قبل أن یؤکل منه، ثم یخیر یهود یأخذونه بذلک الخرص أو یدفعونه إلیهم بذلک الخرص، لکی یحصی الزکاة قبل أن تؤکل الثمار و تفرق)[9] «پیامبر(صلى الله عليه وسلم) عبدالله بن رواحه را میفرستاد تا محصول درختان خرما را هنگام رسیدن و قبل از آنکه از آنها خورده شود تخمین بزند و سپس یهود را مخیر گرداند در اینکه باغ خرما را با همان تخمین نزد خود نگه دارند یا آن را با همان تخمین در اختیار مسلمانان قرار دهند تا زکات آن قبل از خوردن و پراکنده شدن حساب شود».
سوم – زکات حیوانات
حیواناتی که زکات در آنها واجب است سه دستهاند: شتر، گاو، گوسفند و بز
زکات شتر
نصاب شتر: از ابوسعید خدری روایت است که پیامبر(صلى الله عليه وسلم) فرمود: (لیس فیما دون خمس ذود من الإبل صدقة)[10] «در کمتر از پنج شتر، زکات واجب نیست».
مقدار واجب زکات شتر
از انس روایت است که وقتی ابوبکر او را به بحرین فرستاد، مطالب زیر را برای او نوشت:
(بسم الله الرحمن الرحیم، هذه فریضة الصدقة التی فرض رسول الله(صلى الله عليه وسلم) علی المسلمین، و التی أمر الله بها رسوله، فمن سئلها من المسلمین علی وجهها فلیعطها، و من سئل فوقها فلایعط: فی أربع و عشرین من الإبل فما دونها من التغنم من کل خمس شاة، فإذا بلغت خمسا و عشرین إلی أربع و عشرین من الإبل فما دونها من الغنم من کل خمس شاة، فإذا بلغت خمسا و عشرین إلی خمس و ثلاثین ففیها بنت مخاض أنثی، فإذا بلغت ستا و ثلاثین إلی خمس و أربعین ففیها بنت لبون أنثی، فإذا بلغت ستا و أربعین إلی ستین ففیها حقة طروقة الجمل، فإذا بلغت واحدة و ستین إلی خمس و سبعین ففیها جذعة فإذا بلغت – یعنی ستا و سبعین – إلی تسعین ففیها بنتالبون، فإذا بلغت إحدی و تسعین إلی عشرین و مائظ ففیها حقتان طروقتا الجمل، فإذا زادت علی عشرین و مائة ففی کل أربعین بنت لبون، و فی کل خمسین حقة، و من لم یکن معه إلا أربع من الإبل فلیس فیها صدقة ذلا أن یشاء ربها فإذا بلغت خمسا من الإبل ففیها شاة)[11] «بسم الله الرحمن الرحیم، این شر مقدار صدقهای است که پیامبر(صلى الله عليه وسلم) آن را بر مسلمانان واجب کرده و خداوند آن را به پیامبرش دستور داده است، لذا ازهر مسلمانی خواسته شد که مطابق آن (که خواهد آمد) زکات بدهد، باید آن را بپردازد ولی اگر بیش از آن اندازه از او خواسته شد، نباید بپردازد: زکات هر بیست و چهار شتر و کمتر از آن (تا پنج شتر) گوسفند یا بزد داده شود(أ)، از هر پنج شتر یک گوسفند. هر گاه تعداد شتران به بیست و پنج تا سی و پنج رأس رسیدیک «بنت مخاص(ب)» و اگر به سی و شش تا چهل و پنج شتر رسید یک «بنت لبون(ج)» و هرگاه به چهل و شش تا شصت شتر رسید «حقه(د)» آبستن شدن را داشته باشد زکات داده شود. از شصت و یک تا هفتاد و پنج شتر یک «جذعه»(ه)، و ازهفتاد و شش تا نود شتر دو «بنت لبون»، و از نود و یک تا صد و بیست شتر «دو حقه» که آمادگی آبستن شدن را داشته باشند واجب میگردد. و هرگاه از صد و بیست شتر بیشتر شد در هر چهل شتر یک «بنت لبون» و در هر پنجاه شتر یک «حقه» زکات داده شود. کسی که بیش از چهار شتر نداشته باشد زکات بر او واجب نیست مگر اینکه خودش بپردازد. و اگر به پنج شتر رسید یک گوسفند یا بز واجب میشود».
هرگاه نوعی از شتر بر شخص واجب شودکه آن را ندارد
از انس روایت است: ابوبکر در مورد صدقه واجبی که خداوند و پیامبرش(صلى الله عليه وسلم) به آن دستور دادهاند، برایم نوشت: (من بلغت عنده من الإبل صدقة الجذعة ولیست عنده جذعة و عنده حقة فإنها تقبل منه الحقة و یجعل معها شاتین إن استیسرتا له أو عشرین درهما، و من بلغت عنده صدقة الحقة و لیست عنده الحقة و عنده الجذعة فإنها تقبل منه الجذعة و یعطیه المصدق عشرین درهما أو شاتین، و من بلغت عنده صدقة الحقة و لیست عنده إلا بنت لبون فإنها تقبل من بنت لبون و یعطی شاتین أو عشرین درهما، ومن بلغت صدقته بنت لبون و عنده حقة فإنها تقبل منه الحقة و یعطیه المصدق عشرین درهما أو شاتین، و من بلغت صدقته بنت لبون و لیست عنده و عنده بنت مخاض فإنها تقبل منه بنت مخاض و یعطی معها عشرین درهما أو شاتین)[12] «اگر تعداد شتران کسی به حد (61 الی 75) رسید که یک جذعه بر او واجب شد ولی جذعه نداشت و حقه داشت، حقه از او پذیرفته شود و باید دو گوسفند در صورت امکان یا بیست درهم را نیز پرداخت کند. و کسی که از زکات شتر، یک حقه بر او واجب شد ولی حقه نداشت و جذعه داشت، جذعه از او قبول شود و زکات گیرنده باید بیست درهم یا دو گوسفند را به او بدهد. کسی که از زکات شتر، یک حقه بر او واجب شد و نزد او فقط یک بنت لبون بود، بنت لبون از او قبول شود و باید علاوه بر آن دو گوسفند یا بیست درهم را نیز بدهد. کسی که از زکات شتر، یک بنت لبون بر او واجب شد و بجای آن حقه داشت، حقه از او قبول شود و زکات گیرنده باید بیست درهم یا دو گوسفند را به او بدهد. کسی که زکات بنت لبون بر او واجب شد ولی بنت لبون نداشت و بنت مخاض داشت، بنت مخاض از او قبول شود ولی باید علاوه بر آن بیست درهم یا دو گوسفند را نیز پرداخت کند».
زکات گاو
نصاب گاو و مقدار زکات آن
از معاذ بن جبل روایت است: (بعثنی رسول الله(صلى الله عليه وسلم) إلی الیمن، و أمرنی أن آخذ من البقر من کل أربعین مسنة، و من کل ثلاثین تبیعا أوتبیعة)[13] «پیامبر(صلى الله عليه وسلم) مرا به یمن فرستاد و به من دستور داد تا از هر چهل گاو یک گاو مسنه(أ) و از هر سی گاو یک تبیع(ب) را بعنوان زکات بگیرم».
زکات گوسفند (و بز)
نصاب گوسفند (و بز) و مقدار زکات آن
از انس روایت است: ابوبکر(رض) در مورد صدقة واجبی که خداوند به پیامبرش(صلى الله عليه وسلم) دستور داده است برایم نوشت: (و فی صدقة الغنم فی سائمتها إذا کانت أربعین إلی عشرین و مائة شاة، فإذا کانت سائمة الرجل ناقصة من أربعین شاة واحدة فلیس فیها صدقة إلا أن یشاء ربها)[14] «زکات گوسفند و بز سائمه (چرنده) از چهل تا صد و بیست رأس،یک گوسفند (یا یک بز)(ج) و از صد و بیست و یک تا دویست رأس، دو گوسفند (یا دو بز) و از دویست و یک تا سیصد رأس، سه گوسفند (یا سه بز) است. اگر تعداد آنها بیشتر از سیصد گوسفند (یا بز) باشد، در هر صد گوسفند (یا بز) یک رأس واجب میشود. اگر تعداد گوسفندان (یا بزهای) چرنده کمتر از چهل رأس باشد زکات در آن واجب نیست مگر اینکه صاحبش بخواهد».
شروط وجوب زکات در حیوانات
1- نصاب: که مقدار آن در احادیث سابق توضیح داده شد.
2- گذشت یک سال کامل: به دلیل فرموده پیامبر(صلى الله عليه وسلم): (لازکاة فی مال حتی یحول علیه الحول)[15] «تا یک سال بر مالی نگذرد، زکات در آن واجب نمیشود».
3- سائمه (چرنده) باشد یعنی بیشتر سال در صحرا بچرد: به دلیل فرموده پیامبر(صلى الله عليه وسلم): (فی صدقة الغنم فی سائمتها إذا کانت أربعین إلی عشرین و مائة شاة)[16] «زکات گوسفند (یا بز) سائمه (چرنده) از چهل تا صد و بیست رأس، یک گوسفند (یا یک بز) است».
در حدیثی دیگر میفرماید: (و فی کل إبل سائمة فی کل أربعین ابنة لبون)[17] «در هر چهل شتر چرنده یک بنت لبون زکات واجب است».
آنچه نباید به عنوان زکات گرفته شود
از ابن عباس روایت است: وقتی که پیامبر(صلى الله عليه وسلم) معاذ را به یمن فرستاد به او فرمود: (و إیا و کرائم أموالهم…)[18] «از اموال نفیس آنان پرهیز کن (آن را به عنوان زکات نگیر)».
از انس روایت است که ابوبکر در مورد صدقة واجبی که خداوند به پیامبرش(صلى الله عليه وسلم) دستور داده است برایم نوشت:
(لایخرج فی الصدقة هرمة و لا ذات عوار و لاتیس، و إلا ماشاء المصدق)[19] «حیوان پیرو ناتوان و عیبدار کور به عنوان زکات داده نشود و نیز (مأموران جمعآوری زکات) گوسفند و بز مخصوص جفتگیری را بعنوان زکات نگیرند مگر اینکه صاحبش بخواهد».(*)
حکم زکات حیوانات شراکتی
هرگاه دونفر یا بیشتر، حیوانات خود را با هم یکجا کنند بطوریکه قابل تفکیک نباشند، در این صورت اگر زکات بر آنها واجب شود هر دو بعنوان یک نفر، آن را پرداخت کنند:
از انس روایت است: ابوبکر در مورد صدقة واجبی که خداوند به پیامبرش(صلى الله عليه وسلم) دستور داده است برایم نوشت: (ولایجمع بین متفرق ولا یفرق بین مجتمع خشیة الصدقة، و ما کان من خلیطین فإنهما یتراجعان بالسویة)[20] «و از ترس واجب شدن زکات نباید اموال متفرق را جمع(أ) و اموال جمع شده(ب) را متفرق کنند. اگر دو نفر با هم شریک باشند، باید هر دو به طور مساوی زکات را بدهند».(ج)
چهارم – زکات رکاز
رکاز به اشیائی گفته میشود که در زمان جاهلیت دفن شده، و بدون هزینه کردن مال و تحمل سختی و کار زیاد بدست آیند.
در رکاز، زکات بصورت فوری واجب میگردد بدون اینکه یک سال بر آن بگذرد و یا نصاب معینی داشته باشد: به دلیل عموم فرموده پیامبر(صلى الله عليه وسلم): (وفی الرکاز الخمس)[21] «و در رکاز خمس واجب است».
(أ) منظور از دینار، دینار طلا است، یک دینار برابر 25/4 گرم طلا است پس بیست دینار، 85 گرم طلا است (85 = 25/4 × 20)، «مترجم».
(ب) منظور از درهم، درهم نقره است، یک درهم برابر 975/2 گرم نقره است، پس دویست درهم 595 گرم نقر است (595 = 975/2 × 200)، «مترجم».
[1]) صحیح : [ص. د 1391]، د (1558/447/4).
[2]) حسن : [ص. ج 5582]، [الصحیحه 559]، د (1549/426/4)، قط (105/2).
[3]) صحیح : [ص. د 1384]، د (1550/427/4)، قط (105/2).
[4]) صحیح : [الصحیحه 879]، کم (401/1)، هق (125/4).
[5]) متفق علیه : خ (1447/310/3)، این لفظ بخاری است، م (979/673/2)، ت (622/69/2)، نس (17/5)، جه (1793/571/1).
أ) هر أوقیه چهل درهم است. بنابراین پنج أوقیه (200) درهم است که برابر با (595)، گرم نقره است (595 = 130 × 5).
ب) هر وسق (56/130) کیلوگرم است، بنابراین پنج وسق (8/652)، کیلوگرم است، (8/652 = 56/30 × 5).
[6]) صحیح : [ص. د 4271]، م (981/675/2)، این لفظ مسلم است، 1582/486/4)، نس (42/5).
العشور : جمع عُشر است،الغیم : باران، السانیة : شتری که با آن آب از چاه میکشند و «ناضح» هم نامیده میشود.
[7]) صحیح : [ص. ج 427]، خ (1483/347/3)، این لفظبخاری است، د (1581/485/4)، ت (635/76/2)، نس (41/5)، جه ()1817/581/1). عثریاً : بمعنی آبگیری است که آب باران از جهات مختلف به آن وارد میشود. این کلمه از واژه عاثور – مجرایی که آب در آن جریان دارد – گرفته شده است، و منظور از آن محصولاتی است که بدون مشقت آبیاری میشوند و یا اینکه ریشه آنها به آب نزدیک است و نیازی به آبیاری ندارند. (فتح الباری ج 3، ص 408 دارالریان).
*) خرص النخیل : خرص النخیل بمعنی نگهداری محصول خرما به صورت تمر است، ترمذی در توضیح این مصطلح از بعضی از علما نقل کرده که وقتی محصول خرما و انگور میرسد حاکم شخصی را میفرستد تا مقدار آنرا تخمین بزند و مقدار یک دهم آن را مشخص کند تا وقتی که زمان برداشت محصول فرا رسید مقدار مشخص شده – یک دهم – بعنوان زکات گرفته شود.
[8]) صحیح : [ص. د 2644]، خ (1481/343/3).
[9]) حسن لغیره : [الإروائ 805]، د (3396/276/9).
[10]) تخریج در ص (288).
[11]) صحیح : [ص. د 1385]، خ (1454/317/3)، (1453/316/3)، د (1552/431/4)، نس (18/5)، جه /(1800/)، ابن ماجه تنها حدیث دوم را روایت کرده است.
أ) گوسفند یک سال بیشتر داشته باشد و بز یک ساله باشد.
ب) شتر مادهای که یک سال را تمام کرده و وارد دو سال شده باشد.
ج) شتر مادهای که دو سال راتمام کرده و وارد سه سال شده باشد.
د) شتر مادهای که سه سال را تمام کرده و وارد چهار سال شده باشد.
ه) شتر مادهای که چهار سال را تمام کرده و وارد پنج سال شده باشد – «مترجم».
[12]) صحیح : [ص. د 1385]، خ (1454/317/3)، (1453/316/3)، د (1552/431/4)، نس (18/5)، جه (1800/575/1)، ابن ماجه تنها حدیث دوم را روایت کرده است.
[13]) صحیح : [ص. د 1394]، ت (619/68/2)، د (1561/457/4)، نس (26/5)، جه (1803/576/1)، لفظ این حدیث را ابن ماج روایت کرده و غیر او الفاظ دیگری را هم در آخر آن روایت کردهاند.
أ) به گاوی گفته میشود که دو سال را تمام کرده و وارد سال سوم شده باشد. «مترجم».
ب) تبیع و تبیعه به گوساله نر و مادهای گفته میشود که یک سال را تمام کرده باشد «مترجم».
[14]) تخریج در ص (290).
ج) گوسفند از یک سال بیشتر باشد و بز یک سال باشد «مترجم».
[15]) صحیح : [ص. ج 7497]، جه (1792/571/1)، قط (3/90/2)، هق (103/4).
[16]) قسمتی از نامه صدیقt که تخریج آن در ص (289) گذشت.
[17]) تخریج در ص (290).
[18]) متفق علیه : خ (1496/357/3)، م (19/50/1)، ت (621/69/2)، د (1569/467/4)، نس (55/5).
[19]) تخریج در ص (290).
*) به دلیل ارزشی که گوسفند و بز نر دارند اگر از آنها زکات گرفته شود به صاحبشان ضرر میرسد. «مترجم».
[20]) تخریج در ص (290).
أ) مثلاً سه نفر هر کدام چهل گوسفند دارند که بر هر کدام از آنها یک گوسفند زکات واجب میشود اما این سه نفر گوسفندهایشان را باهم قاطی میکنند تا یک گوسفند زکات بدهند.
ب) مثلاً دو نفر با هم (202) گوسفند دارند که بر این تعداد سه گوسفند زکات واجب میشود ولی این دو نفر گوسفندهایشان را از هم جدا میکنند (هر کدام 101 گوسفند) تا بر هر کدام از آنها یک گوسفند زکات واجب شود.
ج) مثلاً محمد و عبدالله با هم چهل گوسفند دارند (هر کدام (20) گوسفند) زکات گیرنده از سهم محمد گوسفندی را برمیدارد و عبدالله هم قیمت نصف گوسفند را به محمدمیدهد. «مترجم».
[21]) متفق علیه : خ (1499/364/3)، م (1710/1334/3)، ت (637/77/2)، نس (45/5)، جه (2509/839/2)، د (3069/341/8)، بخاری و مسلم این حدیث را بصورت مفصل روایت کردهاند، ول ابن ماجه و ابوداود تنها جمله مذکور را ذکر کردهاند.